من عاشقه جوجه ام

من شیطون نیستم ولی همه میگن شیطونی از چشات میریزه . خوب شایدم باشم . اسمم بهاره دختره گله باباممو خانوم نازه شویر جونم

من عاشقه جوجه ام

من شیطون نیستم ولی همه میگن شیطونی از چشات میریزه . خوب شایدم باشم . اسمم بهاره دختره گله باباممو خانوم نازه شویر جونم

سال نو مبارک

سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی

شیشه عطر بهار لب دیوار شکست و هوا پر شد از بوی خدا ....

 

سلام به همه ی دوستان عزیز

امیدوارم امسال بهترین و موفقترین سال عمرتون باشه و به تمام آرزوهای قشنگتون برسین . 1

با آرزوی ۱۲ ماه برکت،۵۴ هفته سلامتی،۳۶۵ روز عشق،۸۷۶۰ ساعت دوستی،۵۲۵۶۰۰ دقیقه شادی،۳۱۵۳۶۰۰۰ ثانیه امید.

سال خوبی داشته باشین.

سلامی دوباره

سلام به همه ی دوستای گلم .

راستش چند وقته  که آپ نکردم  دلایلی داره که خوب خودتون بهتر میدونین. البته تصمیم گرفتم که دیگه راجع به اتفاقاتی که واسم افتاد  صحبتی نکنم . هرچی بود گذشت . خواسته خدا بود ولی واسه اطلاع بیشتر باید بگم هم اکنون در صحت و سلامت کامل به سر میبرم . و خوبه خوب شدم ، به سختی  و با نامیدی  امتحانممو دادم و امیده اندکی به قبولی دارم ولی همین که الان زنده ام و جون سالم به در بردم خدا رو شکر. از دوستایی هم که این چند وقت منو تنها نذاشتن خیلی ممنونم.به هر حال دلم خیلی براتون تنگ شده بود . .
قربونتون بهاره

                                 ************************

وعشقم قفسی ست از پرنده خالی٬افسرده وملول٬درمسیر توفان تلاش ام٬که بر درخت خشک بهت من آویخته مانده است وبا تکان سرسامی خاطره خیزش٬سرداب مرموز قلب ام را از زوزه های مبهم دردی کشنده می آکند.

اما نیم شبی من خواهم رفت٬ازدنیایی که مال من نیست٬از زمینی که به بیهوده مرا بدان بسته اند.

وتو آن گاه خواهی دانست٬خون سبز من! ـ خواهی دانست که جای چیزی در وجودتو خالی ست.

وتو آن گاه خواهی دانست٬پرنده ی کوچک قفس خالی ومنتظر من!ـ خواهی دانست که تنها مانده ای با روح خودت وبی کسی ات را دردناک تر خواهی چشید زیر دندان غمت:

غمی که من می برم                   

غمی که من می کشم.

                    

                     bahareh image

                                         ************************

حکایتی قابل توجه خانمها 
 

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. " آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد یه روز وقتی هیزم شکن داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.(ههههه!!!) هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ " آره " هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه" هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز " نه" میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی این داستان اینه که هر وقت یه مرد دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفید می باشد .

( واسه دلخوشی بعضی آقایون بد نبود . برگرفته از وبلاگ مکس عزیز )

فعلا ...