من عاشقه جوجه ام

من شیطون نیستم ولی همه میگن شیطونی از چشات میریزه . خوب شایدم باشم . اسمم بهاره دختره گله باباممو خانوم نازه شویر جونم

من عاشقه جوجه ام

من شیطون نیستم ولی همه میگن شیطونی از چشات میریزه . خوب شایدم باشم . اسمم بهاره دختره گله باباممو خانوم نازه شویر جونم

سلامی دوباره

سلام به همه ی دوستای گلم .

راستش چند وقته  که آپ نکردم  دلایلی داره که خوب خودتون بهتر میدونین. البته تصمیم گرفتم که دیگه راجع به اتفاقاتی که واسم افتاد  صحبتی نکنم . هرچی بود گذشت . خواسته خدا بود ولی واسه اطلاع بیشتر باید بگم هم اکنون در صحت و سلامت کامل به سر میبرم . و خوبه خوب شدم ، به سختی  و با نامیدی  امتحانممو دادم و امیده اندکی به قبولی دارم ولی همین که الان زنده ام و جون سالم به در بردم خدا رو شکر. از دوستایی هم که این چند وقت منو تنها نذاشتن خیلی ممنونم.به هر حال دلم خیلی براتون تنگ شده بود . .
قربونتون بهاره

                                 ************************

وعشقم قفسی ست از پرنده خالی٬افسرده وملول٬درمسیر توفان تلاش ام٬که بر درخت خشک بهت من آویخته مانده است وبا تکان سرسامی خاطره خیزش٬سرداب مرموز قلب ام را از زوزه های مبهم دردی کشنده می آکند.

اما نیم شبی من خواهم رفت٬ازدنیایی که مال من نیست٬از زمینی که به بیهوده مرا بدان بسته اند.

وتو آن گاه خواهی دانست٬خون سبز من! ـ خواهی دانست که جای چیزی در وجودتو خالی ست.

وتو آن گاه خواهی دانست٬پرنده ی کوچک قفس خالی ومنتظر من!ـ خواهی دانست که تنها مانده ای با روح خودت وبی کسی ات را دردناک تر خواهی چشید زیر دندان غمت:

غمی که من می برم                   

غمی که من می کشم.

                    

                     bahareh image

                                         ************************

حکایتی قابل توجه خانمها 
 

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. " آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد یه روز وقتی هیزم شکن داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.(ههههه!!!) هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ " آره " هیزم شکن فریاد زد فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه" هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز " نه" میگفتم تو میرفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم تو میرفتی و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره . اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی این داستان اینه که هر وقت یه مرد دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفید می باشد .

( واسه دلخوشی بعضی آقایون بد نبود . برگرفته از وبلاگ مکس عزیز )

فعلا ...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:20 ق.ظ http://ir-blog.blogsky.com

سلام
خوبی؟
تبادل لینک میکنی؟
بیا اینورا هم یه سری بزن
قالب های بلاگ اسکای
یا حق

محمد شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:18 ب.ظ http://ir-blog.blogsky.com

سلام
براتون میل زدم.
میلتونو چک کنید.
یا حق

یوسف دوشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:01 ب.ظ http://littlestar.persianblog.ir

سلام بهار جونم..
خداروشکر بخیر گذشت...
دیگه بهش فکر نکن..فقط مواظب خودت باش :)
سال نوت هم پیشاپیش موبالکــــــــــــــــــــــــــــــ...

سلام داداشی
آره به خدا.
ممنون از اینکه نگرانه منی ،حتما .
سال نو تو هم مبالک .
بای بوس باس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد